BezMar

BezMar

وبلاگ شخصی امیر ر.
BezMar

BezMar

وبلاگ شخصی امیر ر.

هزاره سوم

این منم، متولد هزاره دومی که در هزاره سوم خواهم مرد. عصری که میگریزیم; از خود فراتر به سوی کیهان و از خود فروتر به اجزای اتم. عصری که میببنیم فراتر از بنفش و فروتر از سرخ تا بگریزیم از نور و میشنویم فرا و فروتر از صوت تا نشنویم صوت. میگریزیم از خویشان و میگردیم به دنبال بیگانگان تا آنها را خویش کنیم و خویشان بیشتری برای گریختن داشته باشیم. در عصر من جنسیت واحد نیست، در عصر من سـکـس یعنی دست و کلیتوریس. در عصر من ته بالاتر از سر است. همه عطش مینوشند، آدمها میدانند چگونه نه بخوابند نه بیدار باشند و میخواهند نه بمیرند نه زنده باشند. در عصر من گذشته و آینده میسازند و در حال میسوزند. در عصر من حقیقت در دروغ محلول است. در این عصر دو نفر میجنگند هزاران نفر میمیرند جز آن دو نفر. در این عصر خدا مخلوق است، دنیا درون ماست که در دنیاییم، در عصر من جواب سؤال است، در عصر من هرچه بیشتر بفهمی نفهمتر میشوی. شعر امروز کس شعر است و این تویی که به این کس شعر گوش میدهی و از بی معنایی آن را معنا میکنی و معنای آن را نمیفهمی. همه چیز به پارادوکس ختم میشود. درد اینجاست; هیچ وجود دارد.



شعر از دوست عزیزم کاوه راد